0%

معرفی

قسمتهاي زيادي در بدن وجود دارد كه ميتوانند جريان الكتريكي توليد كنند و اين جريان قابل ثبت باشد؛ كه تمام اين توليدكننده هاي جريان الكتريكي، قسمتي از سيستم عصبي يا عضلاني هستند.
نورومانیتورینگ یا مانيتورينگ حين عمل جراحي بر روي اين واقعيت بنا شده است كه اطلاعات ثبت شده از سيگنالهاي توليد شده بيوالكتريكال از وضعيت عملكرد و سلامتي ساختمان هاي توليدكننده ي اين سيگنالها در اختيار ما ميگذارد. و بيشتر از اينها در مورد راههاي عصبي اي كه اين توليدكننده هاي الكتريكي به آنها تعلق دارد.
هميشه عضلات توسط سيگنالهايي كه از طرف اعصاب حركتي مي آيند فعال ميشوند. بنابراين مشاهده الگوي فعاليت عضلاني ميتواند اطلاعاتي در رابطه با سلامت عصب دهي آن عضله باشد.
الکترومیوگرافی در ارتباط با جمع جداگانه و موقت پتانسيل فعال پست سيناپتيك عضله ميباشد كه روي فيبرهاي عضلاني بعد از تحريك اعصاب حركتي توليد شده و به عضله ميرسد.
پاسخ فيبر عضلاني منفرد به تحريك بصورت همه يا هيچ ميباشد؛ بنابراين هر فيبر عضلاني بطور كامل كشيده ميشود يا اصلاً كشيده نميشود، هرچند پاسخ ناشي از تحريك به تعداد فيبرهاي تحريك شده بستگي دارد. قدرت انقباض عضلاني ممكن است بعلت افزايش تعداد فيبرهايي باشد كه به تحريك پاسخ ميدهد، يا بعلت افزايش فركانسهاي انقباض هر فيبر باشد.
فركانس تحريك ميتواند تا انقباض حداكثر افزايش يابد كه به آن Tetanus ميگويند.
مونيتورينگ EMG خودبخودي حين عمل جراحي براي حفاظت از اعصاب كرانيال و ريشه هاي اعصاب نخاعي از صدمات، در اثر كشيده شدن بيش از حد يا dissection بدون توجه مورد استفاده قرار ميگيرد. EMG درجهت جمع آوري اطلاعات لازم براي اثبات سلامتِ عملكرد در عصب گيري عضلات انجام ميشود. لذا بايد بدانيم كه أعصابي را كه داراي شاخه ي حركتي ميباشند، ميتوان از مونيتورينگ EMG استفاده كرد، كه در اينصورت اعصاب كرانيال 1(olfactory)،2(optic)، و8(vestibulococlear) مستثني هستند.

پارامترهاي مورد استفاده براي ثبت EMG:

فيلترهاي پايين و بالا به ترتيب 5Hz و 5kHz تنظيم ميشوند. با تنظيم زمانِ آناليز روي 50msec و حساسيت را روي ميزان 50_100 ميلي ولت قرار داده ميشود.
نكته: در موارد مانيتورينگ ريشه هاي نخاعي، عضلات يك طرف و طرف مقابل بايد همزمان مانيتور شوند. علت، تنوع آناتوميكي در عصب دهي و رفلكسهاي نخاعي در طناب نخاعي ميباشد. بنابراين ثبت بصورت دوقطبي انجام ميشود. لذا إلكترود فعال و مبنا به فاصله ي چند سانتيمتر ازهم قرار ميگيرند؛ هردوي آنها در نقطه ي حركتي واقع ميشوند.

فاكتورهاي تاثيرگذار بر EMG:

بيشترين عامل تاثيرگذار، ميزان شلي عضلات ميباشد، يا داروهايي كه باعث ايجاد فلج عضلاني ميشوند. ميزان فلج عضلاني را از طريق TOF با تحريك الكتريكي تعيين ميكنند كه شدت آن 25 ميلي آمپر ميباشد. اين تحريك الكتريكي را به عصب اولنار يا فاسيال وارد كرده و ميزان انقباضات عضلات را بررسي ميكنند. براي بيمار بيهوش شده كه مانيتورينگ ميشود، حداقل شلي عضلاني بايد وجود داشته باشد؛ بصورتي كه سه Twitch عضلاني به هنگام ايجاد تحريك چهارتايي يا TOF ديده شود.

تفسير خصوصيات آسيب ديده شدن عصب در EMG:

١) وجود پاسخ بصورت فركانسهاي بالا در اثر تحريكات ايجاد شده كه ده ها بار در ثانيه ادامه دارد.
٢) تعداد زيادي سركوبهاي بزرگ فعاليت اشكال پيچيده
٣) سركوب ناگهاني دامنه هاي بلند بدنبال آن سكوت كامل.
نكته: در مقايسه ي امواج، فعاليتهاي كوچك زمينه اي و spikeهاي گذرا معمولاً نشان دهنده ي آسيب نميباشند. بنابراين فعاليتهاي نامنظم كه در تمام كانالهاي ثبت ديده ميشوند درواقع نشان دهنده ي پارازيت ميباشند.

بدون نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *