EEG
نوار مغز قادر به ايجاد يك معيار اندازه گيري براي فعاليت الكتريكي سلولهای مغزی مي باشد.
اين فعاليتها از طريق الكترودهاي سطحي كه بر روي جمجمه نصب شده اند بدست مي آيند. اين جريان توسط تعدادي از سلولهاي اپيدورال در كورتكس مغز توليد ميشوند.
براي توليد جريان، سيگنال الكتريكي توليد شده بايد از چند لايه عبور كند تا به الكترودهاي قابل ثبت در سطح جمجمه برسد. تمام اين بافتها شامل مغز، مايع مغزي نخاعي و جمجمه داراي ميزان هدايت متفاوتي هستند، بنابراين تمام اين بافتها، سيگنالهاي EEG را به شكلهاي متفاوتي تحت تاثير قرار ميدهد.
در حين عمل جراحي از EEG بطور گسترده اي براي مونيتورينگ مغز استفاده ميشود. عملكرد طبيعي نورونها بستگي به رساندن اكسيژن و گلوكز به سيستم عصبي دارد. كه هر دوي آنها توسط جريان خون در اختيار عصب قرار ميگيرد. حدود ٤٠ درصد كل متابوليسم اكسيژن در مغز براي زنده نگه داشتن آن مورد استفاده واقع ميشود. اين اكسيژن مصرف شده براي حفظ غشاء سلولها و متابوليسم مصرف ميگرد، درحاليكه ٦٠درصد باقيمانده براي فعاليتهاي نوروفيزيولوژيك استفاده ميگردد.
كاهش خونرساني باعث كم شدن ميزان اكسيژن در دسترس براي عصب ميشود كه اين يك تهديد محسوب ميگردد. اين باعث ميشود تا سلول عصبي نتواند بيش از ٣ تا ٥ دقيقه به حيات خود ادامه دهد. در حالت ايسكمي سلولهاي عصبي ترجيح ميدهند ساختمان خود را بيشتر از عملكردشان حفظ نمايند، به اين عمل درواقع حفظ انرژي براي زنده ماندن ميگويند و اين باعث توقف عملكرد نوروفيزيولوژيك ميشود. بدنبال اين موضوع ثبت الكتروفيزيولوژيك اولين چيزي است كه تحت تاثير واقع ميشود؛ لذا مانيتورينگ ممتد فعاليت EEG ميتواند در مراحل اوليه، تغييرات ويران كننده را اطلاع دهد.
عموماً وقتيكه خونرساني به مغز دچار مشكل ميشود، EEG مختل ميگردد. اولين تغيير در EEG، تغيير در محتويات فركانس EEG ميباشد؛ بطور اختصاصي تر، از دست رفتن اجزاي تشكيل دهنده فركانسهاي بالا كه همراه است با افزايش اجزاي كندتر دامنه هاي بلند. ايسكمي بيشتر باعث قطعه قطعه شدن EEG ميشود كه به آن سركوب مطلق يا Burst suppression ميگويند. در اين حالت از دوره هايي از سكوت الكتريكي همراه با فعاليت الكتريكي، سرانجام به سمت سكوت الكتريكي كامل پيش ميرود يا Flat EEG. بنابراين درصورتيكه اكسيژن رساني به اندازه كافي انجام شود، تغييرات ايجاد شده بدون آسيب مغزي بروز مينمايد، در اين حالت مغز به حالت طبيعي برميگردد.
در بعضي از جراحي ها، جريان خون به قسمتهايي از مغز متوقف ميشود. مانند استفاده از كلامپ شرياني. بطور معمول حين كلامپ گذاري، شريانهاي جانبي اكسيژناسيون كافي براي اعصاب در محل انسداد شريان را برآورده ميكنند. هرچند افت ناگهاني جريان خون مانند آنچه زمان پاره شدن رگ يا انسداد ناگهاني يك رگ ممكن است باعث ايسكمي يا سكته بدنبال خونريزي مغزي شود وليكن بسته به شدت رويداد و محل آن در مغز ممكن است اختلالات متعددي بروز نمايد. اين اختلالات از ضعف گذراي يكطرفه تا فلج كامل ميتواند متغير باشد. در اين نوع جراحيها، مونيتورينگ مداوم قبل، حين و بعد از توقف جريان خون يك معيار واقعي از خونرساني مناطق مختلف مغز حين جراحي در اختيار ما ميگذارد. بنابراين اعمال جراحي مانند اندآرتركتومي كاروتيد، كليپس آنوريسم يا ترميم AVM و آنژيوپلاستي با بالون، اعمال جراحي هستند كه از مونيتورينگ EEG سود ميبرند.
اَشكال EEG
شامل دامنه، فركانس، تقارنِ دوطرفه محلهاي Homotopic دو نيمكره.
دامنه معمولاً بين ١٠ تا ١٠٠ ميلي ولت متغير است.
دامنه كوتاه: كمتر از ٢٠ ميلي ولت
دامنه متوسط: ٢٠ تا ٥٠ ميلي ولت
دامنه بلند: بيش از ٥٠ ميلي ولت
تغييرات فركانس بين ٠/١ تا ٣٠ هرتز ميباشد كه مهمترين قسمت فعاليت EEG مي باشد.
تغييرات EEG:
دلتا: فركانس بين ٠/١ تا ٤ هرتز
تتا: ٤ تا ٨ هرتز
آلفا: بين ٨ تا ١٣ هرتز
بتا: بين ١٣ تا ٣٠ هرتز
نكته: با افزايش فركانس، دامنه كاهش مي يابد و با كاهش فركانس دامنه افزايش.
يك فرد بيدار ولي آرام بيشتر فعاليت در محدوده ي آلفا نشان ميدهد كه ممكن است حين فعاليت مغزي به بتا نيز تبديل شود.
فركانسهاي آلفا بيشتر در ناحيه ي اكسي پوتال برجسته مي باشند. درحاليكه فركانسهاي بتا در ناحيه ي فرونتال هستند.
اثر داروهاي بيهوشي روي EEG:
ايزوفلوران، انفلوران و سووفلوران با غلظت 0/6 mac باعث افزايش فركانس و كاهش دامنه ميشود. ولي در غلظتهاي بالا باعث آهسته شدن وابسته به دوز ميشوند.
پروپوفول با غلظت آرامبخشي باعث افزايش فركانسهاي بتا شده، بدنبال آن فعاليت آلفا و بتا افزايش مي يابد. با افزايش دوز فعاليت دلتا افزايش مي يابد.
بنزوديازپين ها مانند ديازپام و ميدازولام باعث تغييرات مشابه با پروپوفول ميشوند.
باربيتوراتها مانند تيوپنتال، ابتدا باعث افزايش فعاليت ٥ تا ٣٠ هرتز ميشوند.
مخدرها بصورت وابسته به دوز باعث آهسته شدن EEG ميشوند.
اثرات حفاظت كننده هاي سيستم عصبي بر روي EEG:
هايپوترمي به كمتر از ٣٥ درجه، باعث كاهش فركانس در EEG بصورت وابسته به درجه حرارت ميشود. اين تغييرات با كاهش دامنه همراه است، درحاليكه سركوب مطلق در حدود ٢٦ درجه شروع ميشود و در انتها سركوب كامل در كمتر از ٢٠ درجه رخ ميدهد.
هايپوتانسيون زماني در EEG بروز ميكند كه فشار پرفيوژن مغزي به كمتر از 50mmhg ميرسد. بنابراين در حالت نرمال، افت فشار شرياني به كمتر از پنجاه درصد اوليه، تأثيري روي EEG ندارد. هرچند بعضي از داروهاي وازواكتيو مانند نيتروپروسايد و نيتروگليسيرين كه باعث كاهش فشارخون شرياني ميشوند، ممكن است باعث كاهش فشار پرفيوژن مغزي و بدنبال آن آهسته شدن EEG شوند.
هايپركاپني، سبب كاهش فشار پرفيوژن مغزي و بدنبال آن آهسته شدن EEG ميشود. افزايش غلظت CO2 به بيشتر از ٣٠درصدِ حد نرمال، باعث تخليه هاي الكتريكي تشنج مانند ميشود.
اثرات سن روي EEG:
دامنه ي پايين، nonrhytmic، مشخصات ضعيف، فركانسهاي راندمي با امواج به شكل دلتا، تتا و آلفا، تغييرات نرمالي ست كه در نوزادان ديده ميشود. با افزايش سن الگوي ريتميك EEG ديده ميشود. در سن 1 سالگي فعاليت باند تتا قابل تشخيص ميباشد. در سن 8 سالگي فعاليت آلفا با فركانسهاي مشابه افراد بالغ ظاهر ميشوند. افزايش سن بيشتر از 80 سال سبب آهسته شدن گذراي EEG ميشود.
نكته بسیار مهم بالینی: با إلقاء بيهوشي تغييرات EEG آهسته شدن را بروز ميدهد. فعاليت تتا و دلتا بالا و همزمان تند شدن فعاليت بتا؛ در غياب هرگونه دستكاري جراحي يا دارويي اين وضعيت بايد ثابت باقي بماند.
تهیه و تنظیم: مجید احمدی
بدون نظر